فریمان-معتمدین معین

متن مرتبط با «سرای» در سایت فریمان-معتمدین معین نوشته شده است

سرای سعادت

  • ♻️نمایش نامه کوتاه دفاع مقدس"سرای سعادت"نوشته:حسن صادقی یونسی(براساسخاطرات و یاداشتهای اکرم سلاطینی اسلامیه)(صدای هواپیما جنگی و شلیک گلوله سلاحهای ضد هوایی)_نور و پرده باز می شود*اکرم:اواسط جنگ بود،به همراه دو خانواده از رزمندگان و فرماندهان جهاد سازندگی؛وارد خوزستان شدیم.راوی ۱:هوای خوزستان داغ و کلافه کنندهراوی ۲:خانه های سازمانی فرمانده ها در اهواز_ و هر لحظه بیسم آنها را به خاکریزها و منطقه درگیری فرا می خواندراوی ۱:و بردرقه خانواده و ساعتها استرس و نگرانی ...خواب به چشمانشان نمی رفتاکرم: وقتی بر می گشتند از شدت گرما و ایجاد عرق پشت لباس شان نمک بسته بود...خسته اما با انگیزه و با ایماناعظم: با کودکی در آغوش(و کودکی که دستش توی دست اوست)صبح یا نیمه شب دوباره ساختمان خالی از وجود مردان می شود...دغدغه خبر شهادت آنها چهره ها را دگرگون می کرد.(صدای اتومبیل)ماکت اتومبیل حاج مرتضی: (پشت فرمان )محکم بنشینید*رسول و سمانه بابا* اعظم خانم*اکرم خانمصدای بیسیم: "برات برات مرتضی"به گوشم برات☀️....راوی ۱: سوسنگرد؛هویزه؛و دزفولراوی ۲:زیارت شهدای هویزه*این جوانان بر اثر بی کفایتی بنی صدر...مظلومانه و بی دفاع به شهادت رسیده بودندراوی ۱:هنوز وسایل*کلاه آهنی آنان در کنار مزار شان پراکنده قرار داشت(صدای گلوله و خمپاره)حاج مرتضی:بیشترین موشک و بمب و گلوله توپ خمپاره بر سر مردم مظلوم دزفول فرود آمده بوداعظم:واقعا نمادی از استقامت؛شجاعت و شهامتاکرم: چقدر انفجار و گلوله و موشک....می خواستیم میجد سبز قبا استراحت بکنیم...(صدای آژیر خطر)اکرم:شب تا صبح آماده باش بودیم...رسول و سمانه مضطرب از این وضعیت*راوی ۱:اکرم یک سال و نیم دوستی جنگ زده از دزفول داشت*آنها در دانشگاه فردوسی مشهد مستقر بودنداکر, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها